ناهید لالهزاری/
بخش زیادی از سوره مبارکه حجرات، ترسیم یک تمدن و جامعه دینی است؛ جامعهای که مردم آن هم ارتباط صحیح با مبدأ آفرینش دارند، هم پیوند مؤدبانه و مطیعانه با رهبران الهی و هم یک رابطه سالم و اخلاقی بین خودشان برقرار کردهاند؛ مردمی که با هم صادق هستند؛ نه دروغ میگویند، نه به حرف دروغ اعتنا میکنند؛ بنابراین از زندگی جاهلانه فاصله گرفتهاند و با عقلانیت زندگی میکنند.
در آیه 7 این سوره؛ ایمان، زینت انسان و محبوب دل او توصیف شده و دستوراتی که خداوند میدهد بر اساس این ساختار درونی انسان و منطبق بر آن است: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»؛ اما خدا ایمان را برای شما دوستداشتنی گردانید و آن را در دلهای شما بیاراست و کفر، پلیدکاری و سرکشی را در نظرتان ناخوشایند ساخت؛ هم اینان رهیافتگانند.
در تفسیر تسنیم آمده است: خدای سبحان برای برقراری تمدن، فرهنگ، امنیت و آرامش جامعه، یک سلسله کارها و اوصافی را در درون انسان جاسازی کرده؛ بعد برابر با همان قوانین درونی، دستورهایی را هم صادر کرده است. انسان از اهانتِ دیگری رنج میبرد و از احترام دیگری لذت میبرد. فرمودهاند این نفس شما ترازویی است بین شما و دیگران؛ آنچه دیگران از آن لذت میبرند، همان است که شما از آن لذت میبرید؛ آن را حفظ کنید. آنچه دیگران از آن رنج میبرند، شما هم از آن رنج میبرید؛ خود را از آن حفظ کنید. اگر بخواهید جامعهای متحد داشته باشید و وحدت در جامعه حاکم باشد، وحدت سفارشی نیست، میزانی در درون همه ما هست؛ فرمود: «اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ»؛ این ترازو یک ترازوی صادقی است؛ مگر اینکه کسی در این ترازو دستکاری کند و اهل تطفیف، کمفروشی و گرانفروشی شود؛ «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفینَ». فرمود شما از دیگران جدا نیستید؛ چیزی که برای خود نمیپسندید برای دیگران هم نپسندید. وحدت یک امر سفارشی نیست، بلکه یک امر تکوینی است که شارع مقدس آن را بهصورت تشریع درآورده است.
در آیه 10 سوره حجرات، از افراد جامعه اسلامی بهعنوان برادر یاد شده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» و در آیه 11 با عبارت «لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ»؛ میفرماید شما نه تنها برادر هستید بلکه به منزله جان یکدیگر هستید. در آیات دیگری این تعبیر لطیف تکرار شده است، مانند: «لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» و یا «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی أَنْفُسِکُمْ»؛ یعنی جامعه اسلامی به منزله یک نفر است؛ این یک نفر نباید به خودش اهانت کند؛ نباید خودش را از بین ببرد و نباید حریم خودش را بشکند. این تعبیر از «اِخوه» بودن به «انفس» بودن، یک تعبیر بسیار لطیفی است.
در تفسیر نمونه آمده است که دستورهای ششگانهای که در دو آیه 11 و 12 سوره حجرات مطرح شده (نهی از مسخره کردن، عیبجویی، دادن القـاب زشـت، گـمـان بـد، تـجـسـس و غـیـبـت) هر گاه بهطور کامل در یک جامعه پیاده شود، آبرو و حیثیت افراد جامعه را از هر نظر بیمه میکند؛ نه کسی میتواند بهعنوان خودبرتربینی دیگران را وسیله تفریح و سخریه قرار دهد و نه میتواند زبان به عیبجویی این و آن بگشاید و نه با القاب زشت حرمت و شخصیت افراد را در هم بشکند؛ نه حق دارد حتی گمان بد ببرد، نه در زندگی خصوصی افراد به جستوجو پردازد، و نه عیب پنهانی آنها را برای دیگران فاش کند. به تعبیر دیگر، انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهای این قانون قرار گیرد و محفوظ باشد: جان، مال، ناموس و آبرو. تعبیرات آیات فـوق و روایات اسلامی نشان میدهد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنهاست، بلکه از بعضی جهات مهمتر است.
اسلام میخواهد در جامعه اسلامی امنیت کامل حکمفرما باشد؛ نه تنها مردم در عمل به یکدیگر هجوم نکنند، بلکه از نظر زبان و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر نیز در امان باشند و هر کس احساس کند که دیگری حتی در منطقه افکار خود تیرهای تهمت را به سوی او نشانهگیری نمیکند و این امنیتی است در بالاترین سطح که جز در یک جامعه اسلامی و مؤمن امکانپذیر نیست .
نظر شما